English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (8042 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
remainder U حالت تعلیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
Other Matches
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
pendency U تعلیق
hangs U تعلیق
deep freezes U تعلیق
hang U تعلیق
suspensions U تعلیق
suspension U تعلیق
deep freeze U تعلیق
interruptions U تعلیق
interruption U تعلیق
suspense U تعلیق
abeyance U تعلیق
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
reprieval U تعلیق مجازات
reduction to absurdity U تعلیق به محال
suspensive U درحال تعلیق
precipitant U تعلیق شدنی
precipitable U تعلیق پذیر
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
engine mounting U تعلیق موتور
suspensive U تعلیق معلق
suspense U درحال تعلیق
spring suspension U تعلیق فنری
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
suspension of punishment U تعلیق مجازات
probation U تعلیق مجازات
suspensions U ایست تعلیق
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
lay off U تعلیق کارگر
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
suspension U ایست تعلیق
cardanic suspension U تعلیق کاردان
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
on probation U به شرط تعلیق مجازات
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
on probation U در دوره تعلیق مجازات
hanging U اویزان درحال تعلیق
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
privation U محروم سازی تعلیق مقام
privations U محروم سازی تعلیق مقام
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
precipitating U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate U غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
to suspend [stay] a ruling [proceedings] [the execution] U تعلیق کردن حکمی [دعوایی ] [ اجرای حکمی] [قانون]
lattice suspension bridge U پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
predicaments U حالت
makes U حالت
self U حالت
stance U حالت
cases U حالت
case U حالت
posturing U حالت
make U حالت
stances U حالت
postures U حالت
postured U حالت
moods U حالت
posture U حالت
mood U حالت
predicament U حالت
fettle U حالت
febricity U حالت تب
feverishness U حالت تب
glass eyed U بی حالت
estate U حالت
estates U حالت
idiocrasy U حالت
ill conditioned U بد حالت
phase U حالت
if U حالت
pyreticosis U حالت تب
queasiness U حالت قی
phased U حالت
phases U حالت
line condition U حالت خط
manner U حالت
state- U حالت
temper U حالت
attitude U حالت
tempered U حالت
state U حالت
expressions U حالت
expression U حالت
temperaments U حالت
temperament U حالت
unexpressive U بی حالت
stated U حالت
attitudes U حالت
tempers U حالت
grain U حالت
situations U حالت
condition U حالت
situation U حالت
stating U حالت
status U حالت
disposition U حالت
states U حالت
expressive eyes U چشمان با حالت
drinking bout U حالت مستی
downiness U حالت کرکی
drive state U حالت سائقی
averaged U در حالت کلی
drowsihead U حالت نیمخواب
on average [on av.] U در حالت کلی
eburnation U حالت عاجی
goutiness U حالت نقرسی
eigenstate U حالت انرژی
energy state U حالت انرژی
y position U حالت- ایگرگ
well disposed U خوش حالت
free wheeling U حالت خلاصی
fugitiveness U حالت شخص
gas phase U حالت گازی
waxiness U حالت مومی
glassy state U حالت شیشهای
vitreus state U حالت شیشهای
grittiness U حالت شنی
ground state U حالت پایه
hang over U حالت خماری
waviness U حالت موجی
wait state U حالت انتظار
vulcanicity U حالت اتشفشانی
vorticity U حالت گردابی
volcanism U حالت اتشفشانی
final state U حالت پایانی
gen U حالت اضافه
equation of state U معادله حالت
equilibrium state U حالت تعادل
Recent search history Forum search
1 if there's any justice
1incentive
1affixation
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1skirts
1حالت خوبه
1'no'said oliver,with an"ask me,ask me!"look on his face
2encapsulate
0جملات كه بعد از tobe حالت سوم فعل استفاده مى شود دقيقا چه معنى ميدهند مثل (it is called,it was called)
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com